22 دی 1402 - رمان دونی

روز: 22 دی 1402 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان آس کور

رمان آس کور پارت 107

  دستش زنگ را لمس نکرده، در با صدای تیکی باز شد. انگار که کمین کرده و بدجور منتظرشان بودند. حامی بلند و بی وقفه شروع به خندیدن کرد و با نوک انگشت اشکی که گوشه ی چشمانش جمع شده بود را گرفت. _ چه حسی داری شب تولدت قراره همزمان شه با شب مرگت؟! چشم غره ی سراب لبخندش

ادامه مطلب ...
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 135

  توبیخم می‌کند و بچه بودنم را بیشتر توی سرم می‌کوبد.. – بیا حرف نزنیم من خسته‌ام تازه از مدرسه اومدم.. شما کِی می‌ری؟ رسما دارم از خانه بیرون می‌اندازمش، حق هم دارم، نمی‌خواهم او اینجا باشد. – هر وقت مادر امید بره! راننده‌ش پایینه امید نمی‌خواد منو ببینه.. دستانش را لبه‌ی پشتی مبل می‌گذارد و راحت‌تر می‌نشیند، آمده‌است خانه‌ی

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت 149

            مدتی گذشت، دقیق چقدر بود را نمیدانم، اما شاید ده دقیقه! با صدای قدم‌هایی که نزدیک میشد سر به عقب چرخاندم، با دیدن قباد بدنم یخ بود، یخ‌تر شد! شوکه راست ایستادم و نگاه از او گرفتم، سرش پایین بود و ظاهرا نگاهم را ندیده بود.   _ بیا تو، سرده…   دستوری گفته

ادامه مطلب ...