رمان آووکادو پارت 137
– آماده شو میریم بیمارستان خودش بیشتر از من بیمارستانی است. مثل همیشه زورگو و بدون لطافت – نمیخوام.. خوب.. جملهام هنوز تمام نشده که از شدت درد، زانوهایم خم میشوند و اگر دست امید نبود، پخش زمین میشدم، ابروهایش را بالا میاندازد: – آره اصن معلومه خوبی.. چهل دیقهست پشت درم! او مسخره بازی در میآورد و من