رمان رز های وحشی پارت 30
نگاهش روی لب های نیمه باز رز کشیده شد: – خواستن با دوست داشتن فرق میکنه! دستش مشت شد و ادامه داد: – خواهرت خوب معنی این جملرو میدونست رز سری به تایید تکون داد و خیلی جمله ی پیچیده ای نبود وقتی پازل ها کنار هم قرار میگرفتند: – پس تورو دوست داشت