13 بهمن 1402 - رمان دونی

روز: 13 بهمن 1402 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت 30

        نگاهش روی لب های نیمه باز رز‌‌ کشیده شد: – خواستن با دوست داشتن فرق میکنه!   دستش مشت شد و ادامه داد: – خواهرت خوب معنی این جملرو می‌دونست   رز سری به تایید تکون داد و خیلی جمله ی پیچیده ای نبود وقتی پازل ها کنار هم قرار می‌گرفتند: – پس تورو دوست داشت

ادامه مطلب ...
رمان فئودال

رمان فئودال پارت 33

          رویای همسر خانزاده بودن در سرش پرورده میشد. یک لذت شیرین به قلبش میداد، حس آن احترامی که برایش قائل میشدند.   اما خوب میدانست قرار نبود چنین چیزی را تجربه کند، حتی خدمتکاران هم راضی به چنین چیزی نبودند و نیستند.   دلش برای بی‌بی‌آسیه تنگ بود. او که دانست جز دعواهای مادران کاری

ادامه مطلب ...
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 114

  سراب از واکنشش جا خورده و با چشمانی وق زده در آغوشش تکانی خورد. واقعا داشت نوازشش میکرد؟! صدای جر و بحثش با پدر و مادرش را شنیده بود اما گمان میکرد مقابل آنها از او دفاع کرده تا برای دانستن حقیقت سراغ خودش بیاید. این برخورد آرام و حتی شرمندگی ای که در تک تک حرکات و کلماتش

ادامه مطلب ...
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 279

  دست در پشت پیراهن در تنش کرد و کلت مشکی رنگ کلاسیکش را بیرون کشید و مقابل گندم گرفت .   گندم نگاهش را به کلت در دستان او داد …………. این کلت را یک بار دیگر هم دیده بود . زمانی که در عمارت فرهاد در باستی هیلز بود و آن مرد مست به قصد آزار اذیت او

ادامه مطلب ...
آوای توکا

رمان «آوای تـوکــا» پارت 11

        هیشی می کند پنجه داغش را به لبم می کشد و من احساس می کنم ته دلم با همین حرکت پر و خالی می شود.         نم اشک که به چشمانم تشر می زند ابرو درهم می کشد .       – این هارو بذار من مُردم سر قبرم بریز .  

ادامه مطلب ...
رمان مانلی

رمان مانلی پارت 54

      راستش از نامی انتظار نداشتم مثل بقیه چنین نگاهی به من و هنرم داشته باشد! هرچند باید فکرش را می‌کردم بالاخره او هم از همین قماش بود.   چند لحظه بیشتر طول نکشید که به خودش آمد و سریع روی صندلی کنارم نشست. _آنا کوچولو؟ واقعا ناراحت شدی؟   نگاهش نکردم و به رو به رو و

ادامه مطلب ...