چند دقیقه بعد با دو آب هویج بستنی برمیگردد . – فشارت رو تنظیم میکنه. گاهی مرا جمع می بست گاهی نه. در عجب از این تغییر فاز لحظهای به دست دراز شده اش نگاه می دوزم . با تشکر زیرلبی لیوان را از دستش می گیرم به آن لب نمی زنم
پوفی کشیده و چشم چرخاندم. _دوباره شروع شد! چشمهایش را ریز کرد. _فریا تو میدونی من حساسم از قصد این کارو میکنی نه؟ متفکر نگاهش کردم. _چرا وقتی حالت خوبه آنا صدام میکنی و وقتی عصبانی هستی فریا؟ با اسم من پدرکشتگی داری؟ چانهاش را بالا گرفت. _بحث رو عوض نکن. میگم این پسره اینجا