رمان آووکادو پارت 150
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 – پاشو؟ – پا نمیشی؟ – با تو ام مصیبت! – آلاله! پاشو.. چرا اینجا خوابیدی مصیبت؟ با احساس ضربه های ممتد کسی به ساق پایم، چشم هایم را باز میکنم. پلک باز میکنم و اولین چیزی که میبینم، دو پای کشیده مقابلم است. سرم را بالا میبرم و احتمالا، دچار