رمان مانلی پارت 84
صورتش رنگی از ماتم زدگی گرفت و آهی کشید. _شکایت که نه نکرده. مدرکش کجا بود آخه؟ وسط بیابون تک و تنها خفتش کرده نه شاهد داره نه دوربینی اطراف بوده. ولی خب خودش میدونه هرکی بوده از طرف من بوده. با نگرانی نگاهش کردم. _با این که دلم حسابی خنک شده ولی نگرانم. دردسر نشه