رمان هامین پارت 152
خیلی سعی کردم عادی باشم اما نمیشد. لبهامو به هم فشار دادم. _ میدونم. _ پس میدونی که نزدیک دوسال باهم تو رابطه بودن؟ زمان دقیقشو نمیدونستم اما با رفتار ژینوس حدس میزدم که زمانش کم نباشه. یه لیوان آب برای خودم ریختم و سرمو نامفهموم تکون دادم. دلیل این