18 خرداد 1403 - رمان دونی

روز: 18 خرداد 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت 55

        در پشت چراغ قرمز و بوق زدن های ماشین ها در کنار دوردورکنان شبگرد و کنار شلوغی شهر و بوی زندگی، شهراد دستش را به سمتم گرفت.     نگاهی به انگشتان کشیده و پوست برنزه‌اش انداختم و سپس نگاهم را تا چشم هایش بالا بردم.     با پیراهن مشکی رنگ گوی های خوشرنگش براقتر

ادامه مطلب ...
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 3

      توی آغوشش فرو رفتم و حس پدرانه اش وجودم را گرم کرد…   -سلام حاج عمو… خوبی قربونتون برم…؟!   -خدا نکنه دخترم… کجا بودی این چند وقته…؟ سر نزدی بهمون…؟!   -ببخشید به خدا درگیر درس و دانشگاه بودم…!   خندید و پیشانی ام را بوسید… -تنت سلامت باشه دخترم…   بعد کنار رفتم و با

ادامه مطلب ...