روز: 27 خرداد 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان حورا

رمان حورا پارت 255

            _ خب میگم خریت کردی همینه دیگه، بچه‌ای که باباش معلوم نیست و مادرش همچین آدمیه همون بهتر که به دنیا نیومد…وگرنه بدبخت تا عمر داشت لکه‌ی ننگ فرق پیشونیش بود.   شانه بالا انداختم، محمد هم بی راه نمیگفت، آن بچه چه گناهی داشت که میبایست تا عمر داشت اسم و رسم بر

ادامه مطلب ...
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 163

        سراب نگاه به اشک نشسته اش را از او دزدید و به تایید سری تکان داد.   اویی که هنوز خسته و زخمیِ جنگ های این و آن بود باید جنگ مرد زندگی اش را تمام میکرد. شاید بعد از آن روی خوش زندگی را هم میدید.   گلویی صاف کرده و با بلعیدن آب دهانش،

ادامه مطلب ...
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 303

        عسل لبخند خجول مصنوعی زد و سرش رو پایین انداخت که یعنی خجالت کشیده…   خنده ام گرفت و عسل با ارنج به پهلوم زد و زیرلب غرید: -کوفت..ادم فروش..   -خودش شنیده بود من که چیزی نگفتم..   سامان به سوگل نگاه کرد و تکرار کرد: -هان سوگل؟..چی گفت؟..   سوگل چشم غره ای به

ادامه مطلب ...