31 خرداد 1403 - رمان دونی

روز: 31 خرداد 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان حورا

رمان حورا پارت 257

            زانوهایم را بغل زده و از پشت پنجره خیره‌ی ازدحام جمعیت بودم. فوت خاله حلیمه شوک بزرگی به روستا داده بود، همه جمع شده و داشتند برایش سوگواری میکردند و من اینجا، مانده، تک و تنها در میان غم.   لحظه‌ای با خود گفتم چقدر پا قدمم نحس است که تا وارد زندگی این

ادامه مطلب ...
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 9

        سایه لحظه ای دلش برای خواهش صدای مرد سوخت که دست رستای تخس را گرفت… -چشم آقا امیر اما به نظر من این دختر و زیادی لوس کردین که اینقدر تخس شده… یکم تنبیه بشه آدم میشه…!   رستا متعجب نگاه خاله اش کرد…   امیریل لبش به خنده کوچکی باز شد… دخترک تقصیری نداشت و

ادامه مطلب ...

دانلود رمان غیث به صورت pdf کامل از مستانه بانو

        خلاصه رمان :   همیشه اما و اگرهایی در زندگی هست که اگر به سادگی از روشون رد بشی شاید دیگه هیچ‌وقت نتونی به عقب برگردی و بگی «کاش اگر…» «غیث» قصه‌ی اما و اگرهاییه که خیلی‌ها به سادگی از روش رد شدن… گذشتن و به پشت سرشون هم نگاه نکردن… اما تعداد انگشت‌شماری بودن که

ادامه مطلب ...
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 338

        دلارای خودش را عقب کشید   زمان مناسبی برای روبرویی با هنگامه نبود   او را دوست داشت و مدیون کمک های هنگامه و آزاده بود اما الان توان شنیدنِ گله و دلخوری‌اشان را نداشت   ارسلان دوربین را مقابل هاوژین گرفت و هنگامه با ذوق نالید   _ وای من دورت بگردم عمه … چقدر

ادامه مطلب ...