15 تیر 1403 - رمان دونی

روز: 15 تیر 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان دلارای

رمان دلارای پارت 339

        _ غر نزن هنگامه این روزا به اندازه کافی این بچه تِر میزنه تو سرم با غرغراش داشت میخوابوندش گذاشتم رو سایلنت بیدارنشه   هنگامه با خنده ابرو بالا انداخت   _ آفرین به تو ، بابای نمونه پوشکم عوض میکنی؟   دلارای آرام غرید   _ بگو بده گوشیو بابام   هنگامه بدون آنکه بشنود

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت 268

            لحظه‌ای ماندم چه بگویم، نمیدانستم وحید با وضعیت بچه‌اش و کیمیا میتوانست من را همراهی کند یا نه! محمد چه؟ میتوانست؟   _ نمیدونم خاله‌نبات، باید ببینم میشه یا نه، خدای نکرده چیز بدی که نشده؟   _ نه عزیزم خیالت راحت، اتفاقا…یه خبر خوبه بنظرم، شاید خودت ببینی بهتر متوجه شی، نمیخوام نگرانت

ادامه مطلب ...
رمان سال بد

رمان سال بد پارت 84

        همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد … تلو تلو خوردن حسین به عقب و فریاد بلند مجتبی و دست من که بالا رفت تا دومین ضربه را هم بزنم :   – غلط کردی اسم شهابو آوردی آشغال ! غلط کردی !   برق خشم در چشم حسین درخشید … خیز برداشت به طرفم ، ولی

ادامه مطلب ...
آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت 66

      -اگه دوست داری ببینیش… اگه واقعاً اینو می‌خوای، یه جوری ترتیبشو میدم ولی باید حواسمون رو کاملاً جمع کنیم. عطا نباید اینجارو پیدا کنه!     و دریای معصومم برای بار هزارم نشانم داد که برخلاف سن کمش چقدر بزرگ شده و درکش نسبت به همه چیز بالا رفته!     با حلقه‌ اشکی که در چشمانش

ادامه مطلب ...
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 16

      -خب اینم دورهمیه عزیزم… اما بیا با ساسان آشنات کنم… در واقع به افتخار اشناییمون مهمونی گرفتیم…!!!   سپس رو به رستا کرد… -وای گوگولی من تو هم خیلی خوش اومدی…!!!   و روی هوا بوسیدش…   ساسان نگاه هیزش سرتاپای رستا را بالا و پایین کرد…   -ساسان جان با سایه و خواهرزاده اش آشنا شو…!!!

ادامه مطلب ...