روز: تیر ۲۳, ۱۴۰۳ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان آس کور

رمان آس کور پارت ۱۷۲

    حوله ی تن پوش را تن سراب کرد و همچون شیشه ای شکستنی او را تا اتاقشان برد.   سراب که سراغ ساک لباس هایشان رفت، حامی با گرفتن دستش مانعش شد.   _ نپوش لباساتو، بذار پمادتو بزنم.   سراب با یادآوری بوی تند پماد اوقی زد. دست روی معده اش گذاشته و با زاری لب و

ادامه مطلب ...
رمان گرداب

رمان گرداب پارت ۳۱۱

    چشم هام گرد شد و با وحشت گفتم: -درمورد رابطه امون؟..وای سورن..چی می خواهی بهش بگی؟…   اخم هاش بیشتر تو هم رفت و جدی و محکم گفت: -چرا اینقدر ترسیدی؟..   -وای سورن..مامان اگه بفهمه دوتامونو میکشه..   ابروهاش بالا پرید و با تعجب گفت: -دوتامونو میکشه؟!..چرا؟!..   -واقعا نمیدونی چرا؟..می خواهی بهش بگی ما با هم

ادامه مطلب ...