رمان حورا پارت 290
اخم کرد و به سمتم قدمی برداشت: _ چرا جوری مطمئن حرف میزنی که انگار واقعا بچهی منه؟ عصبیتر با صورتی سرخ شده غرید: _ مگه تو نبودی که اون برگه آزمایش و کوفت و زهرمارو گذاشتی جلوم؟ هااان؟ مگه تو نگفتی من عقیمم، هستم حورا…هستم، ازمایش دادم، دوبار، فقط ده