روز: شهریور ۲, ۱۴۰۳ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

دانلود رمان ریکاوری

دانلود رمان ریکاوری به صورت pdf کامل از سامان شکیبا

      خلاصه  رمان ریکاوری :   ‍ شاهو یه مرد کورد غیرتیه، که به جز یه نفر خاص، چشماشو رو بقیه دخترا بسته و فقط اونو میبینه. اما اون دختر قبل از رسمی شدن رابطشون میزنه زیر همه چیز و با برادر شاهو ازدواج میکنه و این اتفاق باعث میشه که اون از همه دخترا متنفر بشه تا

ادامه مطلب ...
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت ۳۸

        رنگ از رخ رستا پرید. -رفت سایه… پیامم رفت…!   سایه با تعجب نکاهش کرد. -چه پیامی…؟!     رستا لب گزید. -مرتیکه خر…!   چشمان سایه درشت شد. -این و دیگه از کجا درآوردی…؟!     لب برچید. -فقط خواستم حرصم رو خالی کنم ولی رفت سایه حالا چه خاکی تو سرم بریزم…؟!    

ادامه مطلب ...
آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت ۸۸

        با گفتن:   -من الآن برمی‌گردم جناب.     از املاک بیرون زدم و حرصی تماس را وصل کردم.     -بفرمایید رعنا خانوم!   -الو س..سلام دنیزجان خوبی؟!     گریه می‌کرد…؟!     -خوبم… چیزی شده؟!   -من زنگ زدم یه چیزی بهت بگم. فقط نمی‌دونم چطوری باید بگم و…     یکدفعه صدای

ادامه مطلب ...
رمان ملورین

رمان ملورین پارت ۶۱

      محمد با دکتر مینو حرف زد و ملورین تازه فهمید چرا محمد بهم ریخته بود.       دارو هایی که الان برای مینو تجویز کرده بودند رویش جواب نداده بود و حالا باید شیمی درمانی را شروع می‌کردند!     مینو تا خبر را شنید روی صندلی های بیمارستان ولو شد و کاملا امیدش را از

ادامه مطلب ...
رمان سال بد

رمان سال بد پارت ۹۱

    نگاه تهدید آمیزش را بین همه چرخاند … با جدی ترین لحنی که از خود سراغ داشت ، گفت :   – امروز روزِ خوشتون بود که بی خیالتون شدم ! دوباره بشنوم در مورد زندگی خصوصیِ من حرفی زدین و نظری دادین … همه تون رو به چهار میخ می کشم ! مفهومه ؟!   و بعد

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت ۲۹۶

            نفس عمیقی کشید و موهایش را چنگ زد:   _ نبودی حورا، ندیدی…نمیشنیدی، حرفایی که پشت سرت میزدن، چیزایی که میگفتن، مغزم سوت میکشید، وقتی هر روز میگفتن میری بیرون و لباسای جلف میپوشی، وقتی سعی میکردم نادیده بگیرم حرفاشونو، اما اون خواستگار نمایشی ریـ؛د به همه‌چی…   سر بالا گرفت و عصبی فریاد

ادامه مطلب ...