روز: شهریور ۶, ۱۴۰۳ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت ۹۰

        -چه خبر شده آقا؟ عمو کجا رفت؟!     و جوابش تنها سکوت بود و سکوت…!     _♡_     شهراد:     لباس مایا را تنش کرد و بوسه‌ای به گونه‌های سرخ دخترش زد.     -جیگرم غذاشو کامل خورد، حالا وقت جایزه‌اس مگه نه؟!     مایا هیجان‌زده سر تکان داد و آویزان

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت ۲۹۹

            بی محل کردم و دو لیوان برنج در قابلمه ریختم و برخاستم، مرغ هم دیگر نرم شده بود.   _ حورا‌…خسته میشی خوب نیست، بیا غذا آوردم!   باز هم محل ندادم، ماهیتابه‌را برداشتم و روی گاز گذاشتم، مرغ را هم همراه پیاز میلایست خرد میکردم:   _ چرا دو دیقه گوش نمیدی به

ادامه مطلب ...