17 شهریور 1403 - رمان دونی

روز: 17 شهریور 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت 104

        دستم را روی قلبش گذاشتم . -تمیز بودن یه زنو اینجا مشخص میکنه. اگر یه روز بدون اینکه قلبت واقعاً کسی رو بخواد فقط بخاطر شهوت جسمت باهاش بودی، اون روز کثیف شدی! یا اگر یه روز کسی رو دوست داشتی اما با اینکه میدونی اون تو رو بخاطر ارضای شهوت خودش میخواد اما بازم تنتو

ادامه مطلب ...
آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت 103

        مشتی به بازویش کوبیدم که دستم را گرفت و بوسید. و تا از اتاقش بیرون آمدیم با دکتر احسان تنها کسی که از گذشته ارتباطمان را با او حفظ کردیم، رو به رو شدیم. -به به آقا و خانوم اسمیت سابق لیلی و مجنون امروز، حالتون چطوره؟! با شهراد مردانه دست دادند و من لبخند کوچکی

ادامه مطلب ...
رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت 25

        لحظات آخر کسی چشمانم را تا انتها باز کرد و نور بود که درون کاسه ی چشمانم تابیده میشد.   نفس عمیقی کشیدم و نگاه گیجی به اطرافم انداختم. با دو انگشت شست و اشاره چشمانم را مالیدم و نگاهم میخ سنگ قبر عماد شد.   خواب دیده بودم… خوابی عجیب و معنادار… لحظه به لحظه

ادامه مطلب ...