14 مهر 1403 - رمان دونی

روز: 14 مهر 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان فئودال

رمان فئودال پارت 63

            نریمان هیستریک خندید و کلافه دست داخل موهایش برد ، بلند شده بودند.   – بچه؟ من از رفتن زنم… همه‌ی وجودم داغونم تو به فکر وارثی؟ دمت گرم که همیشه منو متعجب میکنی که مادرم پنجاه سالشه و این حرفارو میزنه !   فیروزه اخم کرد ، نارین هم با شنیدن حرف هایش

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت 322

            وارد محوطه‌ای پارک مانند شد، صدای آب را میشنیدم، انگار دریاچه‌ای این اطراف بوده باشد. ماشین را پارک کرد و به سمتم برگشت:   _ اینجا رو صبح اومدم یه سر زدم، شبیه پارک سپیدار خودمونه…اما قشنگتر، آلاچیق داره…حومه شهره برای مسافره ظاهرا، پیاده شو یکم بگردیم.   بی حرف پیاده شدم. دستم را

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 11

      فیروزه_این حرفو نزن مهسا باور کن خدا به جبران هر چی نداشتی این بچه رو بهت داده….باهاش زندگی میکنی باهاش عشق میکنی وقتی میگیری بغلش وقتی بوسش میکنی اون از توعه بچه ی توعه نه اون     زیبا روبه روم وایساد     _بابا یه ذره حرف گوش کن دختر……رو چه حساب فکر کردی عقل کلی

ادامه مطلب ...
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 57

        -خب یه روز دیگه هم می موندیم…؟!   امیریل لبخندی روی لب نشاند. -کار دارم باید برم ماموریت وگرنه به جای یه روز، دو روز میموندیم عزیزم…!     لب برچیدم. -چرا تو باید همش بری ماموریت…؟!   ابرو بالا انداخت. -با کارم مشکل داری…؟!   سر تکان دادم. -آره کارت خیلی خطر داره… با اینکه

ادامه مطلب ...