رمان جزر و مد پارت 9
کوتاه نگاهم کرد و بعد به ساعتش منم چیزی بهش نگفتم ،بیشتر از این حوصله ی بحث کردن باهاشو ندارم _چند ساعت دیگه پرواز داریم یاد حرفش تو بیمارستان افتادم که گفت دوتا بلیط بگیره تنها نیست _از اول میدونستی باهات میام مگه نه؟چی به مامانم گفتی؟ _فقط راجع به یه