6 آبان 1403 - رمان دونی

روز: 6 آبان 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان تاوان

رمان تاوان پارت 19

      _رئیس شرکت پخش داروی پیشرو هستن که برای یه کار خیر تشریف آوردن از شما مشورت بگیرن     _چقدرم عالی در خدمتم…..     میخواست تازه شروع کنه که تلفن اتاقش زنگ خورد و بعد از حرف زدن به من گفت:     _خب جناب پیشرو با عرض شرمندگی یه کاری برام پیش اومد که باید

ادامه مطلب ...
سکوت تلخ

رمان سکوت تلخ پارت 72

        سرم روی شانه به عقب می چرخد   دستانم هم به لرز می افتد   جوابش را نمیدهم   خوب بود که در اتاق را قفل کردم   اگرنه حالا آبرویم میرفت   نمیخواستم چشمان پر از اشک شده ام را ببیند   بار دیگر به در می کوبد   صدایم میزند   اینبار صدایش رنگ

ادامه مطلب ...
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 67

      نگاه سنگین امیر را حس می کردم و به سختی داشتم او را به یک ورم می گرفتم… کور خوانده بود که به حرفش گوش بدهم و یک هفته خانه نشین شوم…! از حالا در تدارک چیدن برنامه ای برای یک سفر چند روزه ای هستم البته اگر سایه یاری کند…!   -خب شام هم خوردیم و

ادامه مطلب ...