رمان تاوان پارت 19
_رئیس شرکت پخش داروی پیشرو هستن که برای یه کار خیر تشریف آوردن از شما مشورت بگیرن _چقدرم عالی در خدمتم….. میخواست تازه شروع کنه که تلفن اتاقش زنگ خورد و بعد از حرف زدن به من گفت: _خب جناب پیشرو با عرض شرمندگی یه کاری برام پیش اومد که باید