7 آبان 1403 - رمان دونی

روز: 7 آبان 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 310

        یزدان بدون آنکه نگاهش کند ، جوابش را داد :       ـ تو همینجا تو خونه می مونی .       گندم ابرو درهم کشیده ، خودش را بیشتر به سمت یزدان کشید . خانه می ماند ؟       ـ یعنی ………… نیام ؟؟؟       یزدان هنوز هم نگاهش

ادامه مطلب ...
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 198

    اسم بچه که آمد انگار جنگ شد. تازه یاد جنینی افتادند که شاید لا به لای این همه خبر شوکه کننده آسیب دیده باشد.   حاج خانم دستپاچه روی صورتش کوبید و حامی سراسیمه دور خود چرخید.   سراب بغض کرده فقط نگاهشان میکرد.   از خودش متنفر شد که برای بار هزارم قراربود همه را به دردسر

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت 336

            با تعجب به کیمیا زل زدم:   _ کیمیا اینا هنوز ماما و بابا گفتن یاد نگرفتن چی تمرین میکنی؟   دستانش را جلو اورد و طوری که بخواهد موضوعی بخصوص و مهم را توضیح داد تکان داد:   _ خب همین دیگه، شماها نمی‌فهمید که…بچه باید باهاش حرف زد و تمرین کرد که

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 18

      نشست و با خنده ادامه داد کلا انگار هیچ کسی رو حساب نمیکرد     _فکر کن……پسرِ من برای دختر مردم ظرف بشوره اونم پسری که تو خونه ی خودش دست به یه لیوان نزده اونوقت من بشینم یه گوشه و قربون صدقه ی زنش برم     _مگه شما خونه ی عموی من ظرف میشوری که

ادامه مطلب ...
رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت 48

    با مکث نگاه از چشمانم گرفت و به سمتی که اشاره زده بودم دوخت. با دیدن لباس زیر ها دهانش کج شد.   رهایم کرد و دست به پهلو مشغول جویدن پوست لبش شد.   _ چه بدونم آخه؟ از سر تا تهت یه وجبه اونوقت اینا…   چینی به بینی اش داده و غرغرش را زیر لب

ادامه مطلب ...