رمان شاه خشت پارت 114
به پاس اینهمه سال عمر و توان گذاشتنم در تجارت. من اگر در هیچچیز خوب نبودم، مغز تجارتم خوب کار میکرد. پریناز اعتقاد داشت قابلیتهای خوب دیگری هم دارم که دفتر کارم نیازی به آن قابلیتها نداشتند. در مسیر برگشت به دفترم دختر جوان محجبهای را دیدم که روی صندلی نشسته و با