رمان حورا پارت 339
_ بسیار خب اروم باشید، سریع بیاریدش، نگران چیزی نباشید، کیسه آبش پاره شده؟ نگاهش سوالی که به من برگشت سرم را به نشانهی نفی تکان دادم: _ نه نه…هنوز نه، اما میگه حسش میکنه که وقتشه… _ خب هنوز وقت هست، نگران نباشید، سریع خودتونو برسونید من منتظرم، نفس عمیق