14 آبان 1403 - رمان دونی

روز: 14 آبان 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان دچار پارت 2

_این دیگه چی بود!… می‌شناختینشون؟ _نه ️صحبتم با آقای تهامی تمام می‌شود و من خوشحال از اینکه از فردا همینجا مشغول به کار خواهم شد از شرکت خارج می‌شوم. بیرون ساختمان اولین چیزی که می‌بینم اوست که داخل ماشینش نشسته و با دیدن من پیاده می‌شود. عصبانی نگاهش می‌کنم ولی به من رسیده و راهم را سد می‌کند. _دنبال کار

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 23

      _پسر……   شروع به توضیح دادن و آوردن چیزایی که لازمه کرد   اگه همین یه دونه رو ببرم شک میکنن     _خانم توضیح دیگه لازم نیست ۵ تا ست دخترونه و ۵ تا پسرونه میخوام از هرچیزی که لازمه البته خوبشو یعنی بهترینشو که…….اذیت نشه……..یعنی نشن…….بچه ها رو میگم     _بله حتما……    

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت 340

            کیمیا و وحید رسیده بودند، سعی داشتند آرامش کنند، اما شدنی نبود، قباد نگران‌تر از هر لحظه بود، زود داشت زایمان میکرد و هنوز نه ماهش کامل نشده بود. میترسید بخاطر بارداری سختی که داشته بلایی به سر حورا بیاید.   _ داداش، اروم باش بخدا منم این حالو داشتم چیزی نمیشه، صحیح و

ادامه مطلب ...
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 71

        -به من ربطی نداره… تازه خواستم یه جای دیگه بزنم، ترسیدم پارم کنی که زدم پایین گوشم وگرنه اونجا….     امیر با حرص پنچه توی گردنش بزد که رستا از درد جیغ کشید و چشم بست… -دیوونه وحشی گردنم زخمه…!!!   امیر دستش را باز کرد… با حرص نگاهی از بالا تا پایین دخترک کرد.

ادامه مطلب ...
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 199

        از پوشیدن لباس تا بیرون رفتن از خانه برایش یک عمر گذشت. حاج خانم با توصیه های بلند بالایش گیرشان انداخته بود و سراب هم دلش نمی آمد او را دست به سر کند.   آنقدر ماندند تا بالاخره خود حاج خانم خسته شد و با غصه راهی شان کرد.   _ زود برین زود برین،

ادامه مطلب ...