رمان جزر و مد پارت 22
اخمام رفت تو هم و با لحن طلبکارانه گفتم: _خب چیه؟اصلا خودت بلدی به من میگی؟ سرشو تکون داد و نشست پشت نیکمت _پس بیا ببین آقا امیرحسام چه چیزا بلده توام یاد بگیر دختر عمو از دختر عمو گفتنش ذوق میکنم چون بیشتر باورم میشه منم فامیل دارم