روز: 17 آبان 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت 52

    دیدم که دست و پایش را گم کرد و سعی کرد صاف بنشیند. گلویی صاف کرد و موهای روی صورتش را پشت گوش زد.   _ آخه خوب شدم… یعنی اصلا خوب بودم از اولش! اون روز پیش دکتر هول کردم از ترس دری وری گفتم!   دست به کمر زدم و سری به نشانه ی تاسف تکان

ادامه مطلب ...