رمان غرق جنون پارت 52
دیدم که دست و پایش را گم کرد و سعی کرد صاف بنشیند. گلویی صاف کرد و موهای روی صورتش را پشت گوش زد. _ آخه خوب شدم… یعنی اصلا خوب بودم از اولش! اون روز پیش دکتر هول کردم از ترس دری وری گفتم! دست به کمر زدم و سری به نشانه ی تاسف تکان