رمان جزر و مد پارت 23
مشتاق منتظر بود که ادامه ی حرفمو بزنم ولی من نه….. _حالا هر چی….دیگه مهم نیست دوباره با نخای دار ور رفتم و خودمو زدم به اون راه تا حرفو عوض کنه _حالا که دوست نداری دیگه بی خیالش میشم نمیدونم چه حرفایی بینتون شده ولی بدون به خاطره اونایی که گفتی