12 آذر 1403 - رمان دونی

روز: 12 آذر 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان آس کور

رمان آس کور پارت 206

    از هق هق زیاد نفسش بالا نمی آمد و اما تمام جانی که در تنش باقی مانده بود را در دستانش ریخته و یک ثانیه هم دست بردار نبود.   انگار نه انگار که تمام تنش درد میکرد. حالا جز در قلب شکسته اش دردی حس نمیکرد.   _ جنده ی احمق!   غرش خشدار و عصبی راغب

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت 356

            سپس خودم به سمت راهرو اتاق‌ها رفتم، میان راه برگشتم و لبخندی زدم:   _ شامتو بخور…من جاتو میندازم بعدش بخوابی…   وارد اتاق نیاز شدم، تشکی از کمدش بیرون کشیدم، برای وقت‌هایی بود که بچه اوقات تلخی میکرد و ناچار میشدم خودم هم اینجا بمانم.   تشک را پهن کردم و بالای تخت

ادامه مطلب ...
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 83

        سایه چشم درشت کرد. -امیر باید انتخاب کنه به تو چه….؟!   رستا آنقدر داغ کرده بود که نمی فهمید چه می گوید. -همه چیز امیر به من مربوطه…. ما هنوز بهم محرمیم… من اجازه نمیدم اون حتی با مونا حرف بزنه…!     -وا تکلیف خودت و ما رو معلوم کن…چند چندی با خودت…؟!  

ادامه مطلب ...