رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 84
رستا نیشش داشت می رفت باز شود که به سختی جلوی خودش را گرفت. با تعجب نگاهش کرد که آقا جواد ادامه داد… -ولی… ببخشید… یکم رک میگم… یکم پوششتون نامناسبه…! نیش نیامده رستا درجا برگشت و اخم هایش در هم شد. -نامناسب یعنی چی…؟! آقا جواد باز دستی روی سر نیمه