22 دی 1403 - رمان دونی

روز: 22 دی 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان حورا

رمان حورا پارت 375

            زیاد، پشت سر هم، بی وقفه و هر وقت و ناوقت، هربار گفتم نمیخواهم، نمیخواهم کسانی که سالها من را از یاد برده‌اند را ببینم، نمیخواهم و شما هم تمام این سال‌ها را هر طور گذرانده‌اید، به همان برگردید.   اما گوششان بدهکار نبود!   کل زندگی‌ام را در تنهایی و عذاب این که

ادامه مطلب ...
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 98

      لب زیر دندان کشیدم و با دیدن حالت تهاجمی که گرفته بود خنده ام گرفت. -امشب مراد مریض شده، خونشون داره استراحت می کنه…!     ابرویی بالا انداخت و جلو آمد. -ولی من اینطور فکر نمی کنم حال مراد از من و تو خیلی هم بهتره…!     سریع از آشپزخانه بیرون زدم. لباسم سنگین بود.

ادامه مطلب ...

دانلود رمان نخجیر شیطان به صورت pdf کامل از مریم چاهی

    خلاصه رمان:   وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد   من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گلی چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی   من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر چیزی در آن سوی یقین شاید کمی

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 53

      گوشی و عقب کشیدم و با درموندگی از اون و زبون نفهمیاش و دل نگرانی های زیبا زمزمه کردم   _زیبا قَسَمِت میدم…..   دندوناش و رو هم فشار داد و اخمش غلیظ تر شد   _بزن رو اسپیکر…..   ای خدا……گیر افتادم بین دوتاشون……   حرفشو گوش دادم   _سلام…..   _زندان چی بهت دادن که

ادامه مطلب ...
رمان شاه خشت

رمان شاه خشت پارت 121

      روی صندلی نشست و صبحانه‌اش را می‌دادم که فروغ از در وارد شد. نگاه معنادارش به من بود که با لبخندم خیالش را راحت کردم. فرهاد هم کمی بعد به ما ملحق شد و با دیدن حال خوش فرهاد، این‌بار فروغ بود که به من لبخند می‌زد. کمی خجالت کشیدم! سهند را تا لحظه رفتنمان ندیدم، حتماً

ادامه مطلب ...