1 بهمن 1403 - رمان دونی

روز: 1 بهمن 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت 87

        قلبم از حرکت ایستاد و مات نگاهش کردم. چشمم به اشک نشست و ناباور پلکی زدم.   انگار همان نگاه ناباوری که با بیچارگی زار میزد انتظار شنیدن این حرف را از زبان او نداشته، کافی بود تا عقلش را سرجایش برگرداند.   باز هم حرفی زده بود که در کسری از ثانیه از گفتنش پشیمان

ادامه مطلب ...
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 211

              یاشا با خنده سر به سرشان میگذاشت و حاج آقا دست به جیب تماشایشان میکرد. خنده برایشان خوب بود، هر چند که از ته دل نباشد.   _ زنگ بزنم مامانینا بیان؟ مامان خیلی بیتابی میکرد.   سوال حامی از پدرش بود که سراب بغ کرده پچ زد:   _ بریم خونه…  

ادامه مطلب ...

دانلود رمان حوا به صورت pdf کامل از نهال

    خلاصه رمان:   فریاد زد اما به جای صدای بلندی که از حنجره‌اش خارج شود صداهای نامفهومی به گوش رسید. انگار یکی دستش‌ را روی گلویش گذاشته بود و محکم فشار می‌داد. اکسیژن به ریه‌هایش نمی‌رسید. مانند ماهی دهانش را باز و بسته می‌کرد. نفس عمیقی کشید اما به جای هوا،  مزه‌ی بدِ پارچه را روی زبانش احساس

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت 381

            شماره را در موبایلش ذخیره کرد، امل میدانست هیچوقت از آن استفاده نمیکند. دلش نمی‌خواست سختی‌هایی که حورا کشیده بود را بی ارزش بشمارد، اما حتی دلیل ذخیره کردن آن شماره را هم نمیدانست.   به نیاز سر زد، وقتی از خواب و راحتی‌اش اطمینان یافت، به اتاق حورا رفت، در زد و سکوت

ادامه مطلب ...
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 372

        سورن سری برای البرز تکون داد و گفت: -زودتر جمع کن پسر داره شر میشه..   -خیلی بدجنسین..   در کمال تعجب دنیز هم گفت: -بابا یه ذره فقط..اندازه ی همون قبلی..   کیان با ابروهای بالا انداخته به دنیز نگاه کرد و گفت: -دیدین جنبه ندارین..   خندیدم و گفتم: -بابا اون همش دلستر بود..انقدر

ادامه مطلب ...