17 بهمن 1403 - رمان دونی

روز: 17 بهمن 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان تاوان

رمان تاوان پارت 62

        نمیدونم خودمو چطور رسوندم اینجا و پرسون پرسون به این اتاق   _ من همسر……خانم معینی هستم چی شده جناب سروان؟   _آقای پیشرو؟؟   سرمو تکون دادم……   _حالش خوبه؟   لعنتی..‌.حالم از این وضعم به هم میخورد   نگرانی برای اون مَرَضیه که افتاده تو جونم و تو اون لحظه میخواستم بشنوم….خوبه   _خوبه

ادامه مطلب ...