رمان جزر و مد پارت 62
_خسته شدم….تا کی اینجا بمونیم…. _صبر کن….چند دقیقه س صدایی نمیاد…. مجبورم به حرفش گوش کنم و همون طور بمونم و البته که خداروشکر اون صیغه ی محرمیت و به خاطره تور نکردن امیر حسام بینمون خوند وگرنه که چطور اجازه میدادم منِ مقید این همه وقت تو بغلش بمونم و از اون