![رمان تاوان](https://romandoni3.xyz/wp-content/uploads/2024/09/IMG_20240910_001030_712.jpg)
رمان تاوان پارت 64
سرشو انداخت پایین و دوباره گریه ش و از سرگرفت ولی اینبار بی صدا فقط یه لحظه بود که جرات کرد هر چی تو دلش میگذره به زبون بیاره ولی اینکه گفت مثل اون فربد بی همه چیز بی غیرتم و کثافت مغزمو داشت میخورد بدون نگاه منتظر و متعجب ناخدا و پسرش اون طرف