
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 111
امیر انگشتم را گرفت و قدمی سمتم برداشت. -داری چیزی رو که اصلا مهم نیست زیادی بزرگ می کنی…! باز هم مرا مقصر می دانست. -می دونی چیه اصلا حرف زدن با تو اشتباهه وقتی می خوای منو مقصر بدونی…! انگشتم را کشیدم و خواستم از کنارش رد شوم که دست دور شکمم