29 بهمن 1403 - رمان دونی

Day: 29 بهمن 1403

رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 66

      گفتم مادر یادم افتاد از دیروز و به خاطره شاهکار این دخترعمو باهاش حرف نزدم   _به مادر چی گفتی؟   _گفتم رفتی ترکیه….گوشیت جا مونده امروز باهاش حرف میزنی….   _ریحانه چی؟   ابرو بالا انداخت و بالا اومدن سر ریحانه به طرفم و حس کردم چرا مگه؟!   _ریحــــــانه هم…..خودش حرف زد   ریحانه رو

ادامه مطلب ...
رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت 97

        آن همهمه به همان سرعتی که برپا شد، خاموش شد و تمام نگاه ها روی اصلان بود.   اویی که از چهره اش نارضایتی میبارید و اما زبانش بالاجبار چیز دیگری میگفت.   _ جناب شما مطمئنین؟ من هنوز متوجه نشدم اینجا چه خبره. جسارتا جو و فضای خونه شبیه هر چیزی هست جز مراسم عقد

ادامه مطلب ...