
رمان سال بد پارت 121
باز خندیدم … و همزمان بغضِ بدی به گلویم نیشتر زد . شهاب گفت : – ماه جان … چیزی شده ؟ حالت سر جا نیست ! یک قدم به من نزدیک تر شد … و اینبار با صدایی دو رگه ادامه داد : – نکنه … نکنه این مرتیکه باز مزاحمت شده
باز خندیدم … و همزمان بغضِ بدی به گلویم نیشتر زد . شهاب گفت : – ماه جان … چیزی شده ؟ حالت سر جا نیست ! یک قدم به من نزدیک تر شد … و اینبار با صدایی دو رگه ادامه داد : – نکنه … نکنه این مرتیکه باز مزاحمت شده
مرد که انگار سنگینی نگاه یزدان را به خوبی حس کرده باشد ، مچ گندم را رها کرد : ـ چند ساعت پیش این اتفاق براشون افتاد ؟ یاد آوری هر چیزی که یزدان را به یاد دیشب بی اندازد ، حالش را خراب می کرد و ابروانش را درهم فرو
نمیدانم چرا اشکهایم سر میخوردند از روی صورتم. چرا باید نگران یک بوسه اجباری میشدم؟ وقتی زمانی به اجبار زندگی تنم حراج میشد…؟ فرهاد که از آن روزهای من خبر داشت، چه اهمیتی میداد به یک بوسهٔ ناخواسته؟ خودم میدانستم این دو مقوله باهم فرق دارند، حکم آسمانریسمان بافتن بود. من از زمان تعهدم به
از جا پریدم و دویدم سمت بیرون و با دیدن سورن چشم هام گرد شد… بین دست های دوتا سرباز تقلا می کرد تا ولش کنن و صدای نعره هاش همه رو به اونجا کشونده بود: -حرومزاده بی ناموس..می کشمت..خودم می کشمت کثافت… رد نگاهش رو دنبال کردم و با دیدم کاوه قلبم از
نگاه خیرهی قباد به وضوح روی من سنگینی میکرد، اذیت کردنهای نیاز که شروع شد، تمام کردن غذایم شد مصیبت. قباد تند تند غذایش را خورد و از جا برخاست. _ نیاز رو بده من تو راحت غذا تو بخور! قدردان نگاهش کردم، نیاز را برداشت و برد. بعد از غذا دور
بعد از نماز مغرب بود که دلم طاقت نیاورد و یه جورایی عذاب وجدانم ولم نمیکرد دیگه رفتم پایین تا حداقل از عالیه خانم یا امیرحسام خبر بگیرم….ولی هر چی گشتم کسی نبود چرا؟؟ مجبور شدم خودم برم سراغش آروم رفتم سمت اتاق و از گوشه ی در نگاهش کردم….. چشمای بسته ش میگفت خوابه و
_ مهریه رو تعیین کردین؟ سرم پایین بود و فقط صدایشان را میشنیدم. از درون قندیل بسته بودم و از بیرون تنم یکپارچه آتش بود. به همین سادگی کنار عامر نشسته بودم و تا چند دقیقه ی دیگر قرار بود عقدمان کنند. همان لحظه ای که «فرشته» از میان لبهایش بیرون پرید، به خودم لرزیدم.