
دانلود رمان یهویی پسندیدمت به صورت pdf کامل از محدثه پاشایی
خلاصه رمان یهویی پسندیدمت : داستان ازین قراره که… نفس دختری شیطون و لجبازو یه دنده است که توی دانشگاه با همکلاسیش رادین لجه و حرص همو در میارن ولی طی یه مدت اتفاقی میوفته که…
خلاصه رمان یهویی پسندیدمت : داستان ازین قراره که… نفس دختری شیطون و لجبازو یه دنده است که توی دانشگاه با همکلاسیش رادین لجه و حرص همو در میارن ولی طی یه مدت اتفاقی میوفته که…
شام تمام میشود اما دلشورههای رهام پایان نمییابد. نباید میآمد… اشتباه کرده بود. ظروف را جمع میکند و هنگامی که در آشپزخانه با فهیمه خانوم تنها میشود، فهیمه خانوم از او می.پرسد: – رهام؟ رهام که دستپاچه شده بود، زبانش را گاز میگیرد و نقاب بیخیالیش را روی صورت میزند: – جانم فهیمه بانو؟
_ ممنون واقعا نیازش داشتم! وحید با خنده خودش را جلو آورد و جعبهی کوچکی به سمتم گرفت: _ اولش قرار بود شریکی برات هدیه بگیریم، اما خانم لجبازیش گل کرد که الا و بلا خردکن بگیریم، دیگه منم روم نشد شریکیش کنم…خدمت شما، ناقابله! با خنده از دستش گرفتم، تشکر
حالا نیست منم عاشق رسیدگی بهش باشم ولی بالاخره تقصیر من شد اما چوب خدا صدا نداره اخم و تخمش و برای من ریخت دردشم کشید منم دلم یه ذره خنک شد _عالیه خانم برات سوپ با قلم درست کرده _من هیچی حالیم نیست؟ چقدرم بد کینه س… _خیلی خب باشه ببخشید……میتونی بشینی؟نمیتونی این
در اتاقم بی هوا باز شد و مادرم با دیدنمان چشم درشت کرد. مثلا آمده بودم لباس بپوشم تا برای همیشه از این خانه بروم. اما با همان چادری که حالا روی شانه هایم افتاده بود، روی تخت نشسته و در حال صحبت بودیم. _ تو که هنوز آماده نشدی، یه چی تنت کن