روز: 10 خرداد 1404 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان آس کور

رمان آس کور پارت 224

              با تعارف قمر خانم داخل رفتند و سعید بلافاصله دستور مادربزرگش را برای روشن کردن سماور اجرا کرد.   دور هم نشسته بودند که حامی با بی قراری پرسید:   _ بچم چیزیش شده ننه؟   همان لحظه نق زدن های کودک شروع شد و کم کم داشت گریه اش میگرفت که قمر

ادامه مطلب ...
رمان شاه خشت

رمان شاه خشت پارت 135

        نیم‌ ساعت بعد سعی می‌کردیم سر و صدای داخل خانه را کنترل کنیم.   متأسفانه سپهر و ماهی به‌طور کاملا غریزی تمایل به سرخوردن از پله‌ها داشتند. کاری که باعث خندیدن سهند بود، تکرار خاطرات مشترکمان.   سپهر با شلوغی ذاتی‌اش از اتاقی به اتاق دیگر می‌رفت و خانه را به‌هم می‌ریخت.   تا آخر شب

ادامه مطلب ...

دانلود رمان عروس بلگرد به صورت pdf کامل از اکرم حسین زاده(امیدوار)

      خلاصه رمان:   سی سال پیش خسروخان ثنارو از سر سفره عقد میدزده و بالاجبار به عقد خودش درمیاره ثنا بعد از چند سال خودکشی میکنه و شایعات زیادی از مرگ ثنا در منطقه پیچیده خسرو خان الان فرزندان و نوه های زیادی داره تنها یادگارش از ثنا نوه ای هست بنام روجا باورود شخص تازه واردی

ادامه مطلب ...
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 149

        به محض تمام شدن حرفش تماس را قطع کرد. نفسش را هم کلافه وار بیرون داد و سعی کرد خودش را آرام کند.   چند تا نفس عمیق دیگر کشید و سپس برگشت که مرا دید…     نگاه محبت آمیزم را بهش دوختم که اولین واکنشش شد ریختن قطره اشکی از چشمش…   سایه عاشق

ادامه مطلب ...
رمان عجین

رمان عجین پارت 90

          بزاقم را سخت پایین فرستادم. دانشجو بودنم نه تنها افتخاری برایش نداشت، بلکه به مزاقش خوش ننشسته بود.   امان از مردها و جامعه… دائم شعار می‌دادند زن مستقل و خودساخته می‌پسندند و تا چشم‌شان به یکی از آن‌ها می‌افتاد می‌شدند دیوِ دو سر!   کاش دهانم را می‌بستم. لعنت به دهانی که بی‌موقع باز

ادامه مطلب ...
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 337

          زمانی که گندم داشت پا از در این حمام بیرون می گذاشت نه خبری از قرمزز گردنش بود و نه خبری از این لبان سرخ شده ………….. انگار که کسی با پشت دست در دهان او زده باشد ، و یا آدمی به جان این لب ها افتاده ……. که این هم غیر ممکن بود

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 105

      پس اونم میخواد؟! چطور جرات کرده حتی به نیما فکر کنه؟ اونم وقتی پسرش دست من؟؟   _تموم شد دیگه این دفعه من پشتش…..   برگشتم سمتش که سرشو بالا گرفته بود که مثلا منو درمونده کنه؟   _خیلی مطمئن نباش….چون تو…. تا وقتی من نخوام هیچ غلطی نمیتونی بکنی….   بالاخره تونستم جلوی خنده ی خوشبینانه

ادامه مطلب ...
رمان عجین

رمان عجین پارت 89

        چای در گلویش پرید و نگاهِ گردش باعث شد خجول نگاه به لپ‌تاپ بدوزم. – راستش من و سارا فکر می‌کردیم سنت و اشتباه می‌گی. یعنی اگر تایید فراز نبود فکر می‌کردیم دبیرستانی باشی.   حرف‌هایش مرا یاد فراز و روزهای اولش انداخت. او هم فکر می‌کرد سن و سالم کم باشد. -البته یک ترم رفتم.

ادامه مطلب ...

رمان یک رؤیای کوتاه پارت ۲۶

مادر نگاهم کرد و گفت: _پاشو باباتو صدا بزن بیاد داخل، تو این سرما نشسته بیرون.‌   بلند شدم و بیرون رفتم، بابا سیگارش تمام شده بود؛ اما هنوز به همان حالت قبل نشسته بود.‌   به شانه‌های افتاده و غم‌زده‌اش نگاه کردم و دلم به درد آمد. دوست داشتم کنارش بنشینم، بغلش کنم و بگویم: _درست میشه بابا، غصه

ادامه مطلب ...