
رمان گرداب پارت 386
همه زدیم زیر خنده و سوگل گفت: -دکتر نگفت اما یادمه از یه جایی خونده بودم.. -یه وقت از تو ذهن خودت نخونده باشی؟.. -ببند دهنتو عسل میگم یادمه یکی گفته بود.. دوباره همه خندیدیم و سوگل گفت: -ول کنین منو..وای عروسکمونو بچسبین..چی شدی پرند..داداشم تورو ببینه غش میکنه به خدا…. لبخند خجولی زدم