
رمان عجین پارت 99
دوباره اوقاتش تلخ شد. -حلش میکنم. فکر میکنه تیم وکلامون از پسش بر نمیان. میگه وقتی خودِ پدر و مادر از بچه گذشتن و بچه فروخته شده، من و تو کاری ازمون بر نمیاد. بحثشان را دوست نداشتم. -مرتیکه در ازای پول و بدهی بچهی مردم و میبره میکاره سر چهارراهها. اونوقت یه تیم وکیلِ