𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱, Author at رمان دونی - صفحه 5 از 5

نویسنده: 𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱

رمان نقض قانون ( خون آشام ) پارت ۳

 با صدای تقه ی در عمارت ، خدمتکاری سراسیمه به سمت در رفت و در را باز کرد … صدای بم و همیشه خش دار پدر بلند شد ، اما فقط صدای خودش نبود ، صدای عمو و زن عمو و همچنین صدای نازک و لطیف دختر از خود راضیشان ژربرا هم بود … وای خدایا ، من چطور

ادامه مطلب ...

رمان نقض قانون ( خون آشام ) پارت ۲

 با نشستن دستی گرم روی شانه ام ، بی اراده جیغ بلند و کش داری سردادم ، فورا برگشتم ، ترس ، وحشت ، دلهره ، به معنای واقعی یک کلمه قبض روح شدم ، برای لحظه ای احساس کردم خون به مغزم نمیرسه … من که تنهایی اومده بودم اینجا ، پس این کیه که دستش رو روی

ادامه مطلب ...

رمان نقض قانون ( خون آشام ) پارت ۱

     « کاترین » بی تفاوت داخل جنگل به این بزرگی مشغول قدم زدن بودم ، ذهنم درگیر حرف های پدر بود … ” تو به عنوان دختر رهبر بت پایرز ها ، باید الگو باشی برای بقیه ی دختر های همسن و سال خودت ! نه اینکه هرجا دلت کشید بری ، قانون ها رو زیر پا

ادامه مطلب ...