رمان دل زده پارت 1
_ دخترت چرا نیومد ؟ پیرزن با چشمایی که از حدقه بیرون زده لب گزید با اضطراب و تعجب گفت : چی کارش دارین آقا ؟ چرا باید طلب اومدن دختر ندیمه ی خانه ی شان می کرد ؟ پیرزن هراسان به انجام تمیزی اتاق شلخته ی پسر مشغول شده به پسر نگریست قامت ورزشکاری و البته تنومندی داشت !