دسته‌بندی: رمان انتقام یا عشق (خون آشام)

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت بیستم

جعبهوای ب رنگ مشکی ک مکعب مستطیل بود و با ربانی قرمز بسته شده بود در جعبه را باز کردم و با عکسهای سینره روب رو شدم. تمام این سال های دوری وقتی دلم برایش تنگ میشد نگاهی ب این عکس ها می انداختم، اما دلتنگی ام رفع نمیشد گاهی بادیدنش ارام میگرفتم گاهی با دیدن کارهای روز مره اش

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت نوزدهم

و با دستانش سمتی را نشان داد با دیدن آلوینا لحظه ای ماتم برد اون ک بعد از قضیه خواستگاری پدرم و مراسم خاطره انگیز دیگه ت این سهر دیده نشد البته ب من گفته بود ک برمیگرده و عشقی رو ک توی دلمه رو نابود میکنه. بی توجه خواستم برگردم و با انیسا برم ولی با دستی ک روی

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت هجدهم

وارد خونه شدم با دیدن انیسا لحظه ای شک شدم. او با استرسی ک میتوانستم ب راحتی حس کنم ایستاده بود. با خستگی تمام شنلمو در اوردم ک ب لطف سینره گلی شده بود روی کاناپه انداختمش بعد هم با خستگی تمام شد خودمو روی کاناپه انداختم. حال و حوصله خودمم نداشتم چ برسه ب حرف زدن با ی نگاه

ادامه مطلب ...

انتقام یاعشق (خون آشام) پارت هفدهم

وارد خونه شدم با دیدن انیسا لحظه ای شک شدم. او با استرسی ک میتوانستم ب راحتی حس کنم ایستاده بود. با خستگی تمام شنلمو در اوردم ک ب لطف سینره گلی شده بود روی کاناپه انداختمش بعد هم با خستگی تمام شد خودمو روی کاناپه انداختم. حال و حوصله خودمم نداشتم چ برسه ب حرف زدن با ی نگاه

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت شانزدهم

وارد خونه شدم با دیدن انیسا لحظه ای شک شدم. او با استرسی ک میتوانستم ب راحتی حس کنم ایستاده بود. با خستگی تمام شنلمو در اوردم ک ب لطف سینره گلی شده بود روی کاناپه انداختمش بعد هم با خستگی تمام شد خودمو روی کاناپه انداختم. حال و حوصله خودمم نداشتم چ برسه ب حرف زدن با ی نگاه

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت پانزدهم

با صدای پای کسی برمیگردم و بادیدن پیرزنی چروکیده سکته رو رد میکنم ـ با استرس زیادی چوبی ک کنار نرده کلبه بود رو ورداشتم ب سمتش گرفتم و گفتم -تـ… ـو تـ….ـو از من چی میخای؟ میخنده و ب ارامی بهم گفت -من از تو چیزی نمیخام! (باخنده ادامع میده) امدم بت بگم عشقت رفت. راستی ت از مادر

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت چهاردهم

باید دور میشدم باید دور دور میشدم. میرفتم ازاین جنگل میرفتم میدونم ک سینره در کنار من کامل میدونم ک کنار من امنیت داره کنار من ارامش داره ولی نمیشه. باید دور شم اون نیمه هست و من کامل باید دور شم. درسته ک تمام این سال ها تنها دلیل وجودم اینجا اون بود ولی الان باید دور شم. میرم

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت سیزدهم

ناگهان برق نابودی ساندر در چشمانش چند برابر شد. رو ب سرباز گفت -میدونم چیکار کنیم انیسا موقعیت خوبیه! ساندر * باهر چه قدرت داشت دوید اما نتوانست و سینره از درع پرت شد پایین اما ساندر تسلیم نشد و در چشم بهم زدنی اورا در اغوش کشید و بالا اورد سینره بی حال بروی دست ساندر بود ساندر سر

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت دوازدهم

-سانـ… در ساندرررر وایساااا خسته شدم -چرا دنبالم راه افتادی وقتی انقدر خسته ای؟ وقتی تازه بهوش امدی؟ -هـــ…. اخـــ…ـه باهات حرف دارم -بگو بگو؟ -چرا؟ -چی چرا؟ -چرا منو منو بوسـ… -غلط کردم حالا هم ازم دور شو -نمیتوانم -چرااااا نمیتوانی. بابا ب پیر ب پیغمبر سینـــــــــــــــــره راوی * با هر چ قدرت داشت دوید اما نتوانست سینره از

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت یازدهم

ناگهان دستش تکانی خورد و انگشتانش انگشتانم را در بر گرفتند. عجوزه ی خرفت ما بلاخره حرکتی کرد جلو امد و گفت -درسته درسته خودشه راه حل همین من با تعجب پرسیدم -راه حل منم خرف خان؟؟ -سرورم در این چند سینره هر روز نسبت ب روز قبا حالش وخیم تر میشد اما زمان هایی ک شما در کنار او

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت دهم

سرش را گرفت وبالا اورد با انگشتانش گلویش را کمی فشار داد و گفت -وای به حالت گتی وای ب حالت عجوزه خرف اگه بلایی سر سینره بیاد زندت نمیزارم گتی با حال زارش تنها ب ارامی پلک زد ساندر اورا رها کرد در تمامی این مدت انیسا نفسش در سینه حبس شده بود و چیزی نمیگفت پیرزن را ک

ادامه مطلب ...

رمان انتقام یا عشق (خون آشام)پارت نهم

صدایی از پشت سرش شنید با استرس زیادی برگشت استرسی ک تنها ناشی از حال بد سینره بود. گتی گفت -به به انیسا جان شما کجا اینجا کجا.؟ فکر نمیکردم ک داداشت بزاره بیای اینجا البته ب خودشم گفته بودم ک یه روز ب خاطر اون دخترهـ… همممم اسمش چی بود.؟ وقتی سکوت انیسا را دید خودش ادامه داد: -اها

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت هشتم

کبود شده سینره ب خودم امدم رو ب انیسا ک داشت گریه میکرد گفتم چرا چچرا ایتجوری شده فقظ حق میزد و من این بار باصدای مثل نعره گفتم جواببب بده چیکارش کردی زبون باز کرد و گفت -فقط ذهنشو خواندم با دست ب پیشونیم زدم بله خودش بود سینره توانش نصف هست اونم ب خاطر من احمق منی ک

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق(خون اشام) پارت هفتم

*الکساندر میدونستم ک دوباره قرار همو ببینیم، ب خاطر همین خونه رو طلسم کردم ک کسی از وزارتخونه نفهمه ک من با یک نیمه انسان در ارتباطم. ب بیرون از خونه رفتم انیسا ب حموم رفته بود. انیسا مبارز قدرتمندی بود ب خاطر تمرین امروز و برنده شدنش ب سن بلوغ رسید، مابین ما رشم هست ک هر کسی در

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون اشام) پارت ششم

سلام وا این یک پارت هدیه ب افتخار دوست عزیزم 🙃♥ چشمانم را با صدایی باز کردم -سینره سینره؟ چرا اینجا خوابیدی مادر، بلند شو بلند شو بریم داخل با تعجب دهانم باز موند چرا چرا اینجام من ت بغل اههه سرمو بلند کرد وب اطراف نگاهی انداختم اما در اخر با ناامیدی ب داخل رفتم این خودش یک دلیل

ادامه مطلب ...