رمان تاوان Archives - صفحه 2 از 4 - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان تاوان

رمان تاوان

رمان تاوان پارت 35

  نمیدونم چقدر گذشت اصلاحواسم به ساعت نبود لیوان خالی رو گذاشتم سرجاش _آدرس اینجا رو کی بهت داد؟؟ دوباره زل زدم بهش آروم جوابشو دادم _مددکاری….خانم کریمی وقتی بهم گفت شرکت پخش دارو پیشروعه خیلی جا خوردم ولی اینم زدم به حساب تمام دروغایی که بهم گفته بود _میدونی کی بدهیتو داده؟ دلم شور افتاد و آب دهنمو قورت

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 34

  _نیما…..سلام _علیک سلام…..فرمایش؟؟؟ باهام چپ افتاده تقریبا دوسالی میشه ذره ذره رابطه ی ده سالمونو کم کرد الانم فقط برای یه سری کارای حقوقی میاد اینجا بعضی وقتا احمقانه فکر میکنم یعنی از نیما کمترم که اینطوری پشت یه دختره غریبه دراومد دختری که حتی نمیشناستش _میخوام…..شکایتمو پس بگیرم….. _از کی؟؟ _اون دخترِ از وقتی به عسل میگه مامان…….یه

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 33

  _بیا ببینمت باز خودتو گرد و خاکی کردی که…..خوش گذشت مامانی؟؟ سرشو تکون داد با خنده منم دلم میخواد بغلش چرا تموم نمیشه این نحسی این گرداب این باطلاق که توش عین بچه ننه ها حسرت بغل کردن مادرمو دارم عسل اومد و با ناراحتی نگام کرد _سلام……خسته نباشی جوابشو آروم دادم بعد ازجرو بحث سه ماه پیشمون زیاد

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 32

  _خودتو داری میزنی به اون راه؟؟ به مسخره بهش توپیدم _با من میای خونمون؟! انگار صبح اومده قراره من شب بیام دنبالش چشماش پرشده بود _اینطوری بهم نگو میدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود؟؟ صداش بلند بود که نگاه بابا و ماهور اومد سمتمون مجبور شدم دستشو بگیرم و ببرمش بیرون سالن درم ببندم وایسادم جلوش _عادت کن

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 31

  _ماما….. هق هقم بلند شد و محکم بغلش کردم _من بدون تو چیکار کنم؟؟ خدایا حق من این نیست پس کجایی که دارن پاره ی تنمو ازم میگیرن کجایی که به دادم برسی؟ مگه من بنده ات نیستم مگه تو خدا نیستی؟ *** دوباره برم گردوندن بند معمولی عروسکش و یادش رفت بچم عروسکی که تواین دوسال باهاش میخوابید

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 30

  بلند شدم امشب نمیخواستم ببینمش تا هم خودم آرومتر بشم هم میدونم مامان نمیتونه طلاق و داشتن بچه رو یه جا هضم کنه سخت بود برام ولی نه سختتر از اینکه آبروم و به عنوان یه مرد بردن _من یه بچه دارم……یه پسرِ تقریبا دوساله…… نگاه بابا با افسوس روم بود مامان با اضطراب از آشپزخونه اومد سمتم _چی

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 29

  واقعا راحت میشدن؟؟؟ زندگیم ۶ سال مثل یه باتلاق که هر کی میاد سمتش کشیده میشه تو همون جهنمی که نیما میگفت راضی بودم……..بودم؟؟….آره‌…..ولی بعدش…‌‌.. _باید میگفتی و پای دختر داییتو تو زندگیت باز نمیکردی _گفتم که من با عسل حرفامو زده بودم اون دخترم موقت بود _از اون بچه داری میعاد میفهمی یعنی الان پدری…….چه موقتی که جلوتر

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 28

  _هیچ وقت به خودم اجازه ندادم تو زندگیتون دخالت کنم وقتی مادرت بهت گفت بریم خواستگاری دختر داییت و تو مخالفت نکردی خیالم راحت شد که میخوای زندگی کنی و خانواده ی خودتو تشکیل بدی…..ولی….. پس گفته…. لحنمو تند کردم _ولی چی؟؟ _سخته برام راجع به خصوصی ترین بخش زندگیتون حرف بزنم بابا ولی وظیفه ی منِ یه ذره

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 27

  _اون کثافت؟؟حتی نمیدونه حتی اسمش چیه؟ چون ازم متنفره……از بچمم متنفره تا حالا یه بارم نیومده سراغش اون اصلا نمیخوادش _مسئولیتش با پدرشه موظفه قبولش کنه خشکم زد بی تاب تر شدم یاد کارش افتادم _میدونم…….قبول میکنه میخواد منو عذاب بده _نمیتونه……. _آره همینه……ح…..حتما میگیرتش و یه بلایی سرش میاره تا منو شکنجه کنه اون داشت منو میکشت…… بچمم

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 26

  ساعت هواخوری بود و با فیروزه نشسته بودیم _چرا امیرو نیوردی دلم براش یه ذره شده؟ این ساعت تو مهدی که برای بچه های اینجا بود نگه میداشتنشون بچه هایی مثل امیر که به گناه نکرده اینجا خونه شون شده بود _حالا اجازه میگیرم فردا میارمش حواسم به آدمایی بود که داشتن تو محوطه میچرخیدن کی میدونه تو دلش

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 25

  داشتم با امیر حسین بازی میکردم بزرگ شده بچم آقا شده انقدرم شیرینه که دل همه براش میره ولی اینکه هر آن ممکنه بیان و ازم بگیرنش آرامش و ازم گرفته چون هفته ی پیش دوسالش تموم شد و قانون میگه باید ازم جداش کنن هر چند خانم کریمی میگه برای بعضی از مادرا استثناء قائلن و اجازه میدن

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 24

    پوزخندم دست خودم نبود آره؟؟؟؟ داشت؟؟؟؟     اگه بگم یه پسر چند ماهه دارم که تو زندان داره بزرگ میشه بهم افتخار میکنه و ازم میگذره؟ نه…..دیگه مامانم تو صورتم نگاه نمیکنه چه برسه به خودش     میگه من تورو مرد بار آوردم نه یه بی غیرت که نمیدونه چیکار کرده اونم با یه دختر……اون موقع

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 23

      _پسر……   شروع به توضیح دادن و آوردن چیزایی که لازمه کرد   اگه همین یه دونه رو ببرم شک میکنن     _خانم توضیح دیگه لازم نیست ۵ تا ست دخترونه و ۵ تا پسرونه میخوام از هرچیزی که لازمه البته خوبشو یعنی بهترینشو که…….اذیت نشه……..یعنی نشن…….بچه ها رو میگم     _بله حتما……    

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 22

      عین یه شی با ارزش با بازوهام گرفته بودمش که دستبند روی مچش و دیدم……..امیرحسین اسمش؟امیر حسین؟     این احساس چیه؟ پدرش بودن؟مسئولش بودن؟ اونم به بچه ای که مادرش……     _بذار سر جاش     سرمو آوردم بالا بیدار شده بود و زل زده بود بهم با رنگ پریده جا خوردم ولی به روی

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 21

      _خودش و بچه اش مگه جدا از همن؟ اونا طوریشون بشه من دستم به شوهره نمیرسه     آره همینه فقط به خاطره اون بچه اس……باید مطمئن بشم سالمه در همین حد بقیه اش دیگه به من مربوط نمیشه     _وقتی زیبا و فیروز از صبح تا حالا شنگولن معلومه سالمن جفتشون میگم مهندس اگه شوهرو

ادامه مطلب ...