رمان عروسک Archives - صفحه 4 از 4 - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان عروسک

رمان عروسک پارت 12

رمان عروسک پارت 12

  سریع سری تکون دادم و به سمت ماشین رفتم و صندلی عقب نشستم. شهریار هم کنارم نشست که خودم رو به سمت مخالفش کشیدم. و صدای پوزخندش رو شنیدم. -خوب فرار میکنی خانوم اصلانی! با نفرت زمزمه کردم : -من اصلانی نیستم. -وقتی زن منی پس هستی! خواستم بگم من زنت نیستم که در باز شد و سربازی پشت

ادامه مطلب ...
رمان عروسک پارت 11

رمان عروسک پارت 11

  و بعد سنگینی نگاهشو حس کردم. من هم با ارامش به سمتش برگشتم و نگاهش کردم. -بازی دوست داری؟ -من باهات بازی نکردم. -نمیگم بازی کردی.به سوالم دقت کن!بازی دوست داری؟! به چشماش که خطرناک و ترسناک شده بودن نگاه کردم و گفتم : -نه. دلم میخواست بگم آره. بگم و ببینم میخواد به کجا برسه. اما اون، اونقدر

ادامه مطلب ...
رمان عروسک پارت 10

رمان عروسک پارت 10

  نیم نگاهی به سمتم انداخت و به راهش ادامه داد که عصبی دستشو کشیدم و گفتم : -شهریاررررر ایستاد و اول نگاهش تو کاسه چشماش گشت و بعد منتظر نگاهم کرد. -روهام کجاست؟ جفت ابروهاش بالا رفت و با تعجب نگاهم کرد. -همین‌؟ متم متعجب نگاهش کردم و تکرار کردم : -همین؟! این چیز کمیه؟ دومرتبه راه افتاد که

ادامه مطلب ...
رمان عروسک پارت 9

رمان عروسک پارت 9

  به در که رسید، قبل از باز کردنش به سمتم برگشت و گفت : -پیراهنمو بپوش تا ببرمت خرید. خسته و آزرده نگاهش کردم که روشو برگردوند و دستشو روی دستگیره گذاشت اما باز نکرد. اروم به سمت پیراهنش که روی میز ارایش بود رفتم و برش داشتم و دوباره تن زدم. اخرین دکمه ارو هم بستم که در

ادامه مطلب ...
رمان عروسک پارت 8

رمان عروسک پارت 8

  فشار دستش دور مچ دستهام بیشتر شد و دیدم که اتیش خشم تو چشماش شعله کشید. سر که خم کرد و لبش روی لبم نشست، با نفرت سرمو تکون دادم اما با دست ازادش محکم فکمو گرفت که عصبی تکونی به سرم دادم اما رهاش نکرد و اینقدر بهش فشار اورد که اخی گفتم. -من خودم مرگت میشم اگه

ادامه مطلب ...
رمان عروسک پارت 7

رمان عروسک پارت 7

  پدر کیان؟! نفسم تنگ شد و من چرا فکز میکردم وقتایی که اینجا نیستم ازادم؟ چرا خودمو راحت و رها میدونستم؟ اینکه هیچ مشکلی ندارم و شهریار هم دیگه کاری باهام نداره. چرا متوجه نمیشدم که همیشه دنبالمه و برام بپا گذاشته! چرا نمیتونستم درک کنم که اون چقدر موذماره! و هرگز نمیذاره به حال خودم باشم. روهام سریع

ادامه مطلب ...
رمان عروسک پارت 6

رمان عروسک پارت 6

  نگاهی به دوسر جاده کردم و نوری بود و نه صدایی. اهی کشیدم و ایستادم و اروم اروم قدم برداشتم. نگاهی به اسمون کردم و یعنی الان روهام خوابیده بود؟! زیردلم درد گرفته بود و من عجیب ترین زنی بودم که دنیا به خودش دیده بود. کسی که بعد اولین رابطه اش و از دست دادن بکارتش، با گلدون

ادامه مطلب ...
رمان عروسک پارت 5

رمان عروسک پارت 5

  -اگه یه درصد فکر میکنی که راه نجاتی داری و میتونی از چیزی که الان هستی نجات پیدا کنی. یعنی روزی بیاد که از فرداش منو نبینی و خودتو برای اون روز پاک نگه میداری، متاسفانه… شونه ای بالا انداخت و لاقید گفت : -خیال شیرینیه اما زهی خیال باطل. تو هرگز از دستم‌رهایی نداری و تنها روزی که

ادامه مطلب ...
رمان عروسک پارت 4

رمان عروسک پارت 4

  با درد زمزمه کردم : -اره اون دیگه روهام اصلانیه. -خوبه که میدونی. چون من روی داشته هام حساسم. و روهام داشته ایه که تو رو به من وصل میکنه. -به خاطر چی روش حساسی؟ جوابی نداد، که چشم باز کردم و به سمتش برگشتم. سر خم کرده بود و یه دستش بالای ماشین بود و ارنج دست دیگه

ادامه مطلب ...
رمان عروسک پارت 3

رمان عروسک پارت 3

  دلم میخواست میتونستم از اون بطری اب معدنی، من هم مثل راحله سر بکشم و زندگی خودم رو تموم کنم. دلم میخواست چشمامو ببندم و باز کنم ببینم ده سال گذشته، اصلاً کور شدم، کر شدم، فلج شدم اما دیگه پیش اینا نیستم. تو خونه خودمونم رو تخت و هیچ اثری از ادمی به اسم شهریار اصلانی نیست. اون

ادامه مطلب ...
رمان عروسک پارت 2

رمان عروسک پارت 2

  -امیدوارم فرق این دوتا جمله رو با هم خوب متوجه بشی. من تو رو انتخابت کردم برای قلبم، برای تنم و فکرم. اگر تو اون کسی باشی که قراره بهم پشت کنه، باید فاتحه خودت رو بخونی. چون من خیانت به هرچیو تحمل میکنم الا خیانت به قلبم! تنم از تک به تک کلمه هاش لرزید و ای کاش

ادامه مطلب ...
رمان عروسک

رمان عروسک پارت یک

  #عروسک #ایران_تهران دستش روی موهای بیرون ریخته از شالم نشست با ترس سر بلند کردم و به چشمای قهوه ایِ دریده اش نگاه کردم چشمهایی که ترس رو به ببینده القا میکرد -تا حالا چندتا عروسک داشتی هان؟ بزاق دهنم رو با ترس قورت دادم و چشم بستم موهام رو از روی شال به چنگ گرفت و سرم به

ادامه مطلب ...