5b1694bae316b عکس پروفایل مردانه 7 scaled

رمان آخرین بت پارت 7 3 (3)

4 دیدگاه
      حنا دست‌هایش را روی لب‌هایش گذاشته بود و می‌گریست. این‌بار نه برای خودش که احد را از دست داده و برای همیشه از دیدن چشم‌های پر ایمانِ امیرمهدی محروم مانده بود. این‌دفعه، فقط برای دلِ آن‌ها گریه کرد که آن شب، در میان کوهستان‌های شمال و وهمِ…
5b1694bae316b عکس پروفایل مردانه 7 scaled

رمان آخرین بت پارت 6 1.5 (2)

2 دیدگاه
      حنا به رفتنش خیره شد که او لحظه‌ی آخر گفت: -من سکوتت رو، رضایت تعبیر کردم؛ می‌دونم که امشب همراهمون میای!   با اطمینان حرف می‌زد ولی ته نگاهش شک بود. وقتی رفت، حنا هم از جا بلند شد و لباس‌هایی که روی تخت ریخته بود را…
5b1694bae316b عکس پروفایل مردانه 7 scaled

رمان آخرین بت پارت 5 1.5 (2)

1 دیدگاه
        تکانی خوردم و زودتر گفتم: -سلام. نگاهش شبیه من متعجب بود ولی خیلی زود از چشم‌هایم بیرون کشید و گفت: -سلام، حالِ شما؟ مختصر گفتم: -ممنون.   احد نگاهی میانمان گرداند و بی‌آنکه برایش مهم باشد و بخواهد ما را به‌هم معرفی کند، به دوستش گفت:…
5b1694bae316b عکس پروفایل مردانه 7 scaled

رمان آخرین بت پارت 4 1.5 (2)

بدون دیدگاه
        پایان این علاقه با من نبود؛ تنها ادامه‌اش با من بود که از فردای همان دیدار اول شروع شد.   فردایی که هوا برعکس روز قبلش، آفتابی و گرم بود. خورشید بی‌وقفه و گرم می‌تابید و برگ‌های درخت‌انجیر وسط حیاط را هیچ باد رهگذری تکان نمی‌داد.…
5b1694bae316b عکس پروفایل مردانه 7 scaled

رمان آخرین بت پارت 3 1 (1)

2 دیدگاه
          وقتی پا به درونش گذاشتم، انگار کسی دست روی گلویم گذاشت و جانم را قبض کرد.   با پاهایی ناتوان و خسته به سمت مزاری رفتم که جای دقیقش را نمی‌دانستم؛ اما پیدا کردنش وقت زیادی نگرفت.   سنگ مرمر سفیدی بود که گوشه‌اش شکسته…
5b1694bae316b عکس پروفایل مردانه 7 scaled

رمان آخرین بت پارت 2 4.5 (2)

7 دیدگاه
      پرونده‌ی سیاهش را ورق زد و گفت: -مادرت مهرانه… -ناراحتی قلبی داشت؛ به‌خاطر ایست قلبی مُرد!   از آن درد سریع رد شد تا دوباره به گریه نیفتد. او هم اصراری برای تازه کردنِ داغ دلش نکرد و یک‌آن پرسید: -با اَحد چی؟ با اون قرار و…
5b1694bae316b عکس پروفایل مردانه 7 scaled

رمان آخرین بت پارت 1 2 (3)

9 دیدگاه
      خلاصه‌:   قصه از عمارت مرگ شروع می‌شود؛ از خانه‌ای مرموز در نقطه‌ای نامعلوم از تهران بزرگ!   حناخورشیدی برای کشف راز یک شب سردِ برفی و پیدا کردن محموله‌های گمشده‌ی دلار و رفتن‌ به دل اُقیانوس، با پلیس همکاری می‌کند تا لاشه‌ی رویاهای مدفون در برف…