رمان تاوان Archives - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان تاوان

رمان تاوان

رمان تاوان پارت 40

          یعنی چهار ماهه بغلمِ   اونو نفس میکشم چون بوی تنشو میده و فقط اینطوری آروم که نه یه ذره دلتنگیم کمتر میشه   تازه اینطوری حس میکنم کنارمه و مامان گفتنش تو گوشم میپیچه منم با خوش خیالی جوابشو میدم امیرمم دستشو میکشه رو صورتم تا اشکامو پاک کنه و بعد میبوستم   بچم

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 39

      یه زن بود که سر جای پارکش داشت آسمون و ریسمون میبافت   _آقا به جان خودم الان مریضمو میارم یه دو دقیقه صبر کنی اومدم اصلا   _خانم نمیشه آمبولانس اگه بخواد رد بشه چی؟   _ای بابا…..   زبون نمیفهمید انگار خب معلومه نمیتونه اینجا پارک کنه   _نمیشه دختر من……   _به جای چونه

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 38

    **   دکتر بعد از معاینه گفت از اونجایی که جای کوفتگی رو بدنش نداره ماشین اصلا بهش نخورده و خودش از حال رفته   تعجبی ام نداشت با اون همه گریه زاری غش و ضعف کنه   جلوی پنجره ی اتاقی که براش گرفته بودم داشتم محوطه و آدما رو نگاه میکردم   حالم از اون حس

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 37

    ولی منی که تا چند روز پیش همینو میخواستم….   اینکه راحت بشم از فکر وخیال،عذاب وجدان اینکه فراموشش کنم و قیدشو بزنم امروز که دیدمش……   دیگه نمیخوام……نبودن من تو زندگیش یعنی فراموش کردن الهه فراموش کردن…….من؟! نه…….   همین…..فقط…..الهه….     الانم میدونم منو حیوون میبینه یه عوضی بی رحم…..   ولی وقتی گریه هاش التماساش

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 36

      _بچه ی من نیست…….بچه ای که مادرش تویی هیچ نسبتی با من نداره……     نمیدونم چقدر گذشت که دیگه نفسم از زور گریه در نمی اومد و هزار فکر تو سرم اومد میخواستم بیام بیرون بغلش کنم ببوسمش نازش کنم شب کنار خودم بخوابونمش ولی…..میرم دنبالش     سرم و بلند کردم روبه روم نبود بلند

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 35

  نمیدونم چقدر گذشت اصلاحواسم به ساعت نبود لیوان خالی رو گذاشتم سرجاش _آدرس اینجا رو کی بهت داد؟؟ دوباره زل زدم بهش آروم جوابشو دادم _مددکاری….خانم کریمی وقتی بهم گفت شرکت پخش دارو پیشروعه خیلی جا خوردم ولی اینم زدم به حساب تمام دروغایی که بهم گفته بود _میدونی کی بدهیتو داده؟ دلم شور افتاد و آب دهنمو قورت

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 34

  _نیما…..سلام _علیک سلام…..فرمایش؟؟؟ باهام چپ افتاده تقریبا دوسالی میشه ذره ذره رابطه ی ده سالمونو کم کرد الانم فقط برای یه سری کارای حقوقی میاد اینجا بعضی وقتا احمقانه فکر میکنم یعنی از نیما کمترم که اینطوری پشت یه دختره غریبه دراومد دختری که حتی نمیشناستش _میخوام…..شکایتمو پس بگیرم….. _از کی؟؟ _اون دخترِ از وقتی به عسل میگه مامان…….یه

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 33

  _بیا ببینمت باز خودتو گرد و خاکی کردی که…..خوش گذشت مامانی؟؟ سرشو تکون داد با خنده منم دلم میخواد بغلش چرا تموم نمیشه این نحسی این گرداب این باطلاق که توش عین بچه ننه ها حسرت بغل کردن مادرمو دارم عسل اومد و با ناراحتی نگام کرد _سلام……خسته نباشی جوابشو آروم دادم بعد ازجرو بحث سه ماه پیشمون زیاد

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 32

  _خودتو داری میزنی به اون راه؟؟ به مسخره بهش توپیدم _با من میای خونمون؟! انگار صبح اومده قراره من شب بیام دنبالش چشماش پرشده بود _اینطوری بهم نگو میدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود؟؟ صداش بلند بود که نگاه بابا و ماهور اومد سمتمون مجبور شدم دستشو بگیرم و ببرمش بیرون سالن درم ببندم وایسادم جلوش _عادت کن

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 31

  _ماما….. هق هقم بلند شد و محکم بغلش کردم _من بدون تو چیکار کنم؟؟ خدایا حق من این نیست پس کجایی که دارن پاره ی تنمو ازم میگیرن کجایی که به دادم برسی؟ مگه من بنده ات نیستم مگه تو خدا نیستی؟ *** دوباره برم گردوندن بند معمولی عروسکش و یادش رفت بچم عروسکی که تواین دوسال باهاش میخوابید

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 30

  بلند شدم امشب نمیخواستم ببینمش تا هم خودم آرومتر بشم هم میدونم مامان نمیتونه طلاق و داشتن بچه رو یه جا هضم کنه سخت بود برام ولی نه سختتر از اینکه آبروم و به عنوان یه مرد بردن _من یه بچه دارم……یه پسرِ تقریبا دوساله…… نگاه بابا با افسوس روم بود مامان با اضطراب از آشپزخونه اومد سمتم _چی

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 29

  واقعا راحت میشدن؟؟؟ زندگیم ۶ سال مثل یه باتلاق که هر کی میاد سمتش کشیده میشه تو همون جهنمی که نیما میگفت راضی بودم……..بودم؟؟….آره‌…..ولی بعدش…‌‌.. _باید میگفتی و پای دختر داییتو تو زندگیت باز نمیکردی _گفتم که من با عسل حرفامو زده بودم اون دخترم موقت بود _از اون بچه داری میعاد میفهمی یعنی الان پدری…….چه موقتی که جلوتر

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 28

  _هیچ وقت به خودم اجازه ندادم تو زندگیتون دخالت کنم وقتی مادرت بهت گفت بریم خواستگاری دختر داییت و تو مخالفت نکردی خیالم راحت شد که میخوای زندگی کنی و خانواده ی خودتو تشکیل بدی…..ولی….. پس گفته…. لحنمو تند کردم _ولی چی؟؟ _سخته برام راجع به خصوصی ترین بخش زندگیتون حرف بزنم بابا ولی وظیفه ی منِ یه ذره

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 27

  _اون کثافت؟؟حتی نمیدونه حتی اسمش چیه؟ چون ازم متنفره……از بچمم متنفره تا حالا یه بارم نیومده سراغش اون اصلا نمیخوادش _مسئولیتش با پدرشه موظفه قبولش کنه خشکم زد بی تاب تر شدم یاد کارش افتادم _میدونم…….قبول میکنه میخواد منو عذاب بده _نمیتونه……. _آره همینه……ح…..حتما میگیرتش و یه بلایی سرش میاره تا منو شکنجه کنه اون داشت منو میکشت…… بچمم

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 26

  ساعت هواخوری بود و با فیروزه نشسته بودیم _چرا امیرو نیوردی دلم براش یه ذره شده؟ این ساعت تو مهدی که برای بچه های اینجا بود نگه میداشتنشون بچه هایی مثل امیر که به گناه نکرده اینجا خونه شون شده بود _حالا اجازه میگیرم فردا میارمش حواسم به آدمایی بود که داشتن تو محوطه میچرخیدن کی میدونه تو دلش

ادامه مطلب ...