دسته‌بندی: رمان جزر و مد

رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت ۳

        _مامان…..من یه تار موی سفید تو رو به کل اِهِن و تولوپ اون جماعت نمیدم که از ترس اینکه نکنه ثروتشون کم بشه و آبروشون بره که پسرشون یه زندگی پنهانی داشته حتی به عروس و نوه شون یه سقف بالاسر ندادن که گیر منوچهر نیوفتیم   بغلش کردم و گونشو محکم بوسیدم   _الانم الکی

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت ۲

    به مامان من گفت عروس؟؟؟ چقدر مسخره دیگه خیلی حرصم دراومد   _نمیخوام حاج خانوم   _حداقل بگو مادربزرگ   تو چشماش زل زدم و با جدیت گفتم   _ببخشید……عادت ندارم   من اصولا دختر آرومی ام وتا وقتی لازم نباشه تندی نمیکنم ولی نمیدونم چرا انقدر جلوی این زن جسارت داشتم   ازم رو گرفت و مامان

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت ۱

  رمان جزر و مد   با حس لمس چیزی روی بازوم و فکر کردن به اینکه سوسکی چیزی باشه چشمام باز شد چندش طور دست کشیدم رو بازوم و برگشتم ولی….. با دیدن هیبت اون کثافت کنارم رو تخت خشک شده بودم   ‌_شب بخیر….   ابرو بالا فرستاد   _اعتراف میکنم اومدن اینجا سخت بود ولی تو ارزشش

ادامه مطلب ...