رمان غرق جنون پارت 58
نوازش ها و نجواهای آرامش بخش تمنا التهاب و بی قراری ام را کاهش داد. اما هنوز هم آن حس مرگ را داشتم و تا عامر نمی آمد، تمام نمیشد. _ بهتری؟ جوابش را با یک هوم تو گلو دادم که نفس عمیقی کشید. _ پس پاشو بریم دکتر، بعدش بیایم ببینم چه