رمان پنج پر Archives - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان پنج پر

“پنج پر” پارت 16

    اومدم حرف بزنم که آرمین سریع شروع به بوسیدنم کرد   هر چقدر هلش میدادم ازم جدا نمیشد حس میکردم الانه که لبام کنده بشه وای خدا این با چه اجازه ای داره منو میبوسه ولی این حس خاصو دوست داشتم میخواستم همراهیش کنم ولی یه چیزی مانع ام میشد مجبور شدم با تمام زورم هلش بدم ازم

ادامه مطلب ...

“پنج پر” پارت 15

    اومدم حرف بزنم که آرمین سریع شروع به بوسیدنم کرد   هر چقدر هلش میدادم ازم جدا نمیشد حس میکردم الانه که لبام کنده بشه وای خدا این با چه اجازه ای داره منو میبوسه ولی این حس خاصو دوست داشتم میخواستم همراهیش کنم ولی یه چیزی مانع ام میشد مجبور شدم با تمام زورم هلش بدم ازم

ادامه مطلب ...

“پنج پر” پارت 14

    خوب ما رسیدم چقدر این دوتا مثل دشمن میمونن   خوب تاکسی بگیرم بهتره حوصله هیچ کدومشونو ندارم   + عرفان بیا تاکسی بگیریم قبلش به این دوتا بگم کدوم رستوران بیاین   رفتم پیش این دوتا دشمن قسم خورده   +  خوب بچه ها من و عرفان با تاکسی میگیریم آدرسم بهتون sms میکنم فقط شماره هاتونو

ادامه مطلب ...

“پنج پر” پارت 13

    +   سلام استاد؛ شماهم اومدین؟!   استاد:  بله خانم رادفر؛ خودم شما سه نفرو شخصاً فرستادم اینجا   +  خوب استاد ما الان باید چیکار کنیم؟!   استاد:  خانم رادفر خیلی عجولین   +  نه استاد هیجان دارم میخوام بدونم باید چیکار کنم   استاد یه چشمی گفت و یه نگاه به آرمین کرد و همه چیزو بهش

ادامه مطلب ...

“پنج پر” پارت 12

    آرمین:   باید از همون اول با من میومدی نمیدونم تو پسره چی دیدی چشمت همش دنبال اونه     +   خیلی دیگه شاخکات دارن فعال میشن زیاد فضولی نکن   آرمین:  آره ربطی به من نداره الانم پاشو باید بریم بیمارستان اون پسره منتظرمونه   زودتر از خودش رسیدم به ماشین درو محکم بستم تکیه دادم به ماشین

ادامه مطلب ...

“پنج پر” پارت 11

    دیگه چاره ای نبود که با پارسا برم قبل رفتنم با دخترا هماهنگ کردم واسه تحقیق میرم بیمارستان   تو ماشین هیچ حرفی رد و بدل نشد حالا من چجوری میخواستم مخ این پارسا رو بزنم بهش نمیومد پسر بدی باشه ولی اون پسر باباشه کسی که 8 سال خوابو ازم گرفت   حس کردم یه چیزی رو

ادامه مطلب ...

“پنج پر” پارت 10

    فقط داشتم همین طور نگاش میکردم من ازش چه کمکی میتونستم بخونم … مجبور شدم همین طور الکی دست به سرش کنم   استاد بلند شد و داشت گروها رو میخوند که رسید به اسم من   استاد:  خوب خانم راد فرشما با آقای راد و آقای زند هم گروه هستین   فکم قفل کرده بود خدایا من

ادامه مطلب ...

” پنج پر” پارت 9

    بین هم دیگه مکالمه ای رد و بدل نکردیم ولی حس آرامش خاصی کنارش داشتم انگار چند ساله میشناسمش نمیدونم من توهم زدم تو فکر بودم که صدای sms گوشیم بلند شد این خروس بی محل کیه؟! وای خداروشکر استاد نفهمید پیام از طرف شریفی بود؛ مشخصات پسر اون مرده رو داده بود   پارسا راد تو شرکت

ادامه مطلب ...

“پنج پر”پارت 8

    وای خدا همین تصادف کم اگه به کلاس دیر برسم اگه نتونم مخ پسر اون مرده رو بزنم چی؟!   از دخترا جدا شدیم هر کدوم رفتیم سر کلاسامون بعد تموم شدن کلاسامون تو بوفه منتظر هم میمونیم   این نیست کلاسم اینم نیست ار اینه   درو باز کردم خدا خدا میکردم استاد نباشه که یهویی با

ادامه مطلب ...

“پنج پر” پارت 7

    سوگند:فری چیشده؟!   تا اومدم بگم چیزی نشده سریع یه پسر چشم سبز جوابشو داد   گفت: فیل سوار مورچه شده   سوگند:  هر وقت گفتن جسد بپر وسط؛ مگه اسمتو فری گذاشتن   پسره همونجا به نیش خند میزنه یه قدم میاد جلو رو به رو سوگند وایمیسه رو بهش میگه:   من اسمم سامانه الان چون

ادامه مطلب ...

” پنج پر” پارت 6

    اه این دیگه صدای چیه؟! سرمو کردم زیر بالش دیدم هی سرو صدا داره بیشتر میشه دیدم یه نفر بالا سرمه بله سوگند خانومه که کفگیر و ماهیتابه دستشه   سوگند:  پاشو ببینم نگاه ساعت ما چهارتا صبحونه خوردیم هر چی صدات کردیم پا نشدی پاشو ببینم ببین با چی بیدارت کردم   +  برو یه ربع ساعت

ادامه مطلب ...

“پنج پر” پارت 5

    با گفتن شماره سه پرچما تکون خورد و مسابقه شروع شد هر دو شروع کردیم به گاز دادن   دست فرمونش خوب بود اینو انکار نمیکنم   دور آخر مسابقه بود که ماشینشو بهم چسبوند هر بار که جلو میرفتم بهم میچسبوند؛ دیگه داشت شورشو در میورد اگه ترمز بگیرم عقب میوفتم باید چیکار کنم؟!   میگن بهترین

ادامه مطلب ...

“پنج پر” پارت 4

    آماده رفتن به پیست شدم؛ساعت یک نصفه شب بود،یه احساس خیلی بدی داشتم نفهمیدم اصن چجوری به پیست رسیدم   اصن به این شریفی اعتماد ندارم ولی مجبورم باهاش بسازم خیلی جاها بدردم میخوره   شریفی:  سلام بر بانوی قهرمان   +  برو سر اصل مطلب؛ این طرف کیه میخوام باهاش مسابقه بدم   شریفی:  چی بگم ازش؛

ادامه مطلب ...

” پنج پر” پارت 3

    آسا:خوب چیشده؟!گفتی بمونیم تا بیای   +وایسین بگم بهتون پسر این مرده همکلاسی و هم رشته ای منه   فاطی: دورغ نگو بگو چرا پشت گوشی نمیتونستی بگی… وای خدای من چقد خبر مهمیه باید گوسفند قربونی کنم نمیشه اینطوری   +تو داری منو مسخره میکنی نیم وجبی   فاطمه:نه جان تو این خوشحالی منه   +نوشته تو

ادامه مطلب ...

” پنچ پر” پارت 2

  +خوب چقد دیر کلاساتون تموم شد بیاین بریم من دیگه حوصله دانشگاه رو ندارم   سوگند:چته بابا الان اومدیم بزار بریم بوفه یه چیزی بخوریم   +سوگند میدونی دیشب درست نخوابیدم سرم خیلی درد میکنه توام هی روش راهپیمایی نکن   آسا:نگاه هی داریم حرمت حالتو نگه میداریم ماشینم که خراب کردی چیزی بهت نگفتیم پس مث آدم بشین

ادامه مطلب ...